گاهی به کلیه سازمانهای مستقر در سطح محل، حکومتهای محلی میگویند. در این صورت، شامل سازمانهای حکومت مرکزی واقع در سطح محل نیز خواهد شد.
ویژگی حکومتهای محلی آن است که این حکومتها فاقد قدرت عالی سیاسی به معنای واقعی هستند.
در ضمن عبارت سازمان عمومی که برای حکومتهای محلی به کار میرود آنها را از سازمانهای خصوصی که به موجب قانون و صرفا بهمنظور اداره امور خصوصی اشخاص حقیقی یا حقوقی ایجاد میشوند و همچنین از سازمانهای شبه عمومی، یعنی سازمانهای خصوصی که برخی از خدمات عمومی از قبیل: برق، تلفن، اتوبوسرانی و غیره را انجام میدهند، متمایز میکند.
منظور از عبارت حکومتهای محلی که به موجب قوانین عمومی یا خصوصی تشکیل میشوند این است که تشکیل سازمان و حکومتهای محلی یکی از کهنترین سازمانهایی است که جوامع بشری برای برقراری روابطی منطقی در میان خود و به سامان رسانیدن امور ایجاد کردهاند.
لذا میتوان ادعا کرد که دوام یا زوال بسیاری از ملل و کشورها تا حدی ناشی از طرز تلقی آنها نسبت به حکومتهای محلی بوده است.
از اینرو سازمانی که ضرورت طبیعی و مفید بودن آن در طول تاریخ به اثبات رسیده است، نبایستی به دست فراموشی سپرده شود، بلکه باید به فرمان طبیعت و تاریخ گردن نهد و به اینگونه حکومتهای مورد نیاز جوامع بشری زندگی دوباره بخشد و در تشکیل و تقویت آنها بکوشد.
تجربه کشورهای کم توسعه جهان در رابطه با حکومتهای محلی بیانگر این واقعیت است که اینگونه حکومتها به وسیله حکومت مرکزی تشکیل میشوند. بیشک، ستیزی که همواره بین اهداف کنترل دولت مرکزی و گرایشهای خود مختاری وجود داشته، ایجاد موازنه بین این دو را مشکل ساخته است.
این مشکل را بین حکومت مرکزی و حکومتهای محلی نیز میتوان ملاحظه کرد. از این روز گونهای بیثباتی دائمی در تشکیلات حکومتهای محلی دیده میشود که نمیتوان آن را نادیده گرفت،ولی در دهههای اخیر اشتیاق زیادی برای تجدید حیات اینگونه حکومتها در برخی از کشورهای جهان مشاهده میشود، اما بلافاصله این سؤال مطرح است که تا چه زمانی این اشتیاق قبل از آنکه کنترل دولت مرکزی مجددا تحمیل شود، میتواند ادامه یابد؟
مشارکت مردم در امور محل از یک دهه قبل تاکنون بهعنوان عاملی اساسی در بررسیهای توسعه مورد توجه قرار گرفتهاست.
در این رابطه حکومت محلی میتواند بهصورت وسیلهای مطمئن برای شرکت مردم در تصمیمگیریهای امور محلی نقش مهمی ایفا کند.
شاید در یک کشور مدرن امروزی تاسیس حکومتی روستایی ممکن نباشد، ولی تشکیل شورایی در این سطح بهطوری که بتواند امور مهم روستا را تشخیص داده و تصمیمگیریهای بخردانه بگیرد، معقول و علمی است.
در حال حاضر دیستریکت در بسیاری از کشورهای جهان از لحاظ جغرافیایی بهترین وسعت را برای تشکیل حکومت محلی داراست. دیستریکت معمولا منطقهای است که دارای 2 هزار کیلومتر وسعت و جمعیتی در حدود500 هزار نفر است،البته میزان جمعیت و وسعت آن در کشورهای مختلف یکسان نیست.
شایان ذکر است که گفتار و نوشتار بسیاری درباره لزوم تشکیل و حمایت از حکومت محلی ارائه شدهاست. اما این گفتار و نوشتار دارای دیدگاههای دوگانه عملی و اخلاقی است.
بهطوری که دیدگاهعملی آن معتقد است که اغلب حکومتهای محلی در اجرای برنامههای پیشرفته شکست خوردهاند، زیرا مردم محل بیش از اندازه متکبر شده و شیوههای درست انجام فعالیتهای مختلف را نمیپذیرند.
این ادعا تا اندازهای واقعیت دارد، چون کوشش برای تغییر رفتار مردم کار بسیار مشکلی است. مثلا کشاورزان به سختی روشهای سنتی داشت و برداشت محصول را رها کرده و شیوههای نو را فرا میگیرند.
اینگونه برنامه ها اغلب با اصطلاحاتی از قبیل ؛ «پایین را به بالا کشیدن» یا «بالا را به پایین کشیدن» بیان شده که نشاندهنده 2 گرایش متفاوت است.طرحهای توسعه که با اصطلاح پایین را به بالا کشیدن نامیده میشوند، غالبا مورد توجه مردم بودهاند.
این برنامهها شامل احداث مدارس، درمانگاهها و غیره هستند. در حالیکه اصطلاح بالا را به پایین کشیدن به برنامههایی گفته میشود که تصمیمگیری درباره آنها به وسیله مراتب اداری و تا حدی روشهای دیکتاتوری را میطلبد و از این جهت مورد قبول مردم محل قرار نمیگیرد.
بحث جدیدی نیز در دهههای 1940و 1950 میلادی به وسیله ادارات مستعمرات مطرح شده که معتقد است، حکومتهای محلی وسیلهای برای یادگیری فرهنگ سیاسی است.
بهطوری که مردم اصول فعالیتهای سیاسی را ابتدا در سطح دیستریکت یا معادل آن فرا میگیرند و سپس در فعالیتهای سیاسی ملی که معمولا دارای اهداف بلندمدت است، شرکت میکنند.
بحث درباره حکومتهای محلی هم چنان که به مسائلی از قبیل دمکراسی و حقوق بشر ارتباط پیدا کرده به مسائل اخلاقی نیز مربوط میشود. زیرا این تفکر که مردم باید فرصت شرکت در امور عمومی را داشته باشند(به ویژه در اموری که تصمیمگیری و عملکرد آن مستقیما در زندگی آنان مؤثر است) بهطور گستردهای مورد پذیرش قرار گرفتهاست.
از این رو، جلوگیری از شرکت مردم در امور عمومی از نظر قانونی و اخلاقی محکوم است. این نظریه در مورد حکومتهای محلی از باورهای فلاسفه سیاسی از قبیل جان میل و جان لاک متاثر است، چون تمامی نظریهپردازان دمکراسی موافق تشکیل حکومتهای محلی نبودهاند.
بهطور مثال، ژاک روسو معتقد است که توجه به امور محلی موجب اختلاف میشود و باعث انحراف حقوق دمکراسی در سطح ملیخواهد شد.
حکومتهای محلی از لحاظ عملی یعنی در مفهوم توسعه نیز مورد توجه قرار گرفتهاند. بهطوری که طرحهای توسعه براساس یک آیین قرار دادی در فرایند برنامهریزیهای عمومی خود همواره حکومتهای محلی را عامل مهمی در نظر داشته است.
رهبران سیاسی نیز در اجتماعات و سخنرانیهای عمومی برای بسیج نیروهای مردمی، به نقش حکومتهای محلی اهمیت میدهند.
یکی از دلایل اتخاذ چنین تدبیری آن است که رهبران سیاسی برای جلب حمایت مردم از یک سو به رهبران محلی متکی هستند و از سوی دیگر مبارزات سیاسی به جای پارلمان به شوراهای دیستریکت کشیده شدهاست.
اصولا بین نظرات سیاستمداران و طراحان توسعه درباره حکومتهای محلی اختلاف زیادی مشاهده میشود. همچنین بین آنچه رهبران سیاسی برای جلب رضایت مردم میگویند با واقعیتهای موجود تفاوت فاحشی وجود دارد.
بهطور مثال یک سیستم سیاسی ممکن است برای جلب نظر افراد خیر که طرفدار حکومت محلی هستند، در گفتار از این حکومتها حمایت کند، ولی در عمل هیچگونه اقدامی در تشکیل یا تقویت آنها انجام ندهد.
*برگرفته از کتاب حکومت محلی یا راهبرد توزیع فضایی قدرت سیاسی در ایران